داستان کوتاه ،
شهرشاپرکها ،
مینی مال ،
سیدحمید موسوی فرد ،
سیدحمیدموسوی فرد ،
شاپرکها در برابر باد می رقصند ،
شهر شاپرکها ،
20_20 ،
ایمان ،
جاذبه ،
داستان تک_پاتک ،
داستان لیوان ،
نویسندگی ،
نویسنده ،
نیت ،
یقین ،
فلش فیکشن ،
معجزه ،
داستان کوتاه حکم طلاق ،
سید حمید موسوی فرد ،
بازدید امروز :14
بازدید دیروز :1
کل بازدید :25054
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/2/29
10:43 ص
فروردین 92[11]
اردیبهشت 92[2]
مهر 92[2]
اسفند 92[4]
فروردین 94[1]
اردیبهشت 94[2]
تیر 95[1]
آذر 95[1]
مهر 95[1]
می گویند ساده ام...!!
می گویند تو مرا با یک نگاه ...
یک لبخند ...
به بازی میگیری...؟!
می گویند ترفندهایت ، شیطنت هایت ...
و دروغ هایت را نمی فهمم ...!
می گویند ساده ام ...؟ !
اما ...
من فقط دوستت دارم ...
همین ...!
و آنها این را نمی فهمند ...!!!
92/7/12::: 7:30 ع
نظر()
بعضی ضربه ها نمی بره ...
زخم نمی کنه !......
حتی خراش هم نمی ندازه....
فقط دردت میاد ....
اونقدر که نفست رو ، بند ، میاره...!
92/7/12::: 7:13 ع
اولین دیدگاه را شما بگذارید
روزی به تمام این بیقراریها میخندی
وساده از کنارشان میگذری...
این قشنگترین دروغیست که
دیگرآن برای ارام کردنت به تو میگویند
92/2/7::: 10:9 ع
نظر()
به سلامتی اونهایی که روز قیامت زمین ازشون شاکیه ؟....
اونم بخاطر سنگینی معرفتشون !!
92/2/6::: 8:46 ع
نظر()
امروز شهادت دختر پیامبر بود،من هم همراه جمع رفته بودم روضه،انصافأ روضه خون اشک همه رو در اورده بود...بعد از پایان روضه رو به مادر کردم و گفتم: مامان...؟
مامان که متوجه پرسش من شده بود! گفت:
بهترین دوست، کسیکه موقع گرفتاری تنهات نمیذاره،
کسیکه از خواستش نه نفع تو بگذره، برات بمیره ،وقتی میبینیش یاد بهشت می افتی ،سنگ صبورته،تنها کسیه که از شدت مراقبت و توجه ،مادر پدرشه ...
فرشته آره از همونایی که هر کدوم از ما آرزو داره یه بار تو عمرش اونو تو خواب یا بیداری ببینه؟
مامان که متوجه پرسش من شده بود! گفت:
بهترین دوست، کسیکه موقع گرفتاری تنهات نمیذاره،
کسیکه از خواستش نه نفع تو بگذره، برات بمیره ،وقتی میبینیش یاد بهشت می افتی ،سنگ صبورته،تنها کسیه که از شدت مراقبت و توجه ،مادر پدرشه ...
فرشته آره از همونایی که هر کدوم از ما آرزو داره یه بار تو عمرش اونو تو خواب یا بیداری ببینه؟
92/1/25::: 1:40 ع
نظر()